زیارت، حضوری عارفانه و مشتاقانه، در بارگاه پاکان جهان و تشرّف به حرمهای مقدس و نورانی آنان است.

زیارت، سفری پر از شور و شوق و سرشار از اخلاق و عشق، به سوی برگزیدگان الهی و فرزندان و یادگاران پیامبر صلی الله علیه و آله است.

زیارت، حضور آگاهانه، عالمانه و خردورزانه در حرم عالم ترین عالمان و دانشمندترین دانشمندان است.

زیارت، شرفیابی به محضر اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و کسب فیوضات و برکات معنوی از ساحت آن بزرگواران است.

زیارت، توسل عاشقانه به دامان آل یس علیهم السلام و دعا و حاجت خواستن از واسطه های مقرّب الهی است.

زیارت، دانشگاه انسان سازی و معنویت و مکتب خودسازی و معرفت است.

زیارت، فرصت طلایی برای طهارت و پاکی اخلاق و موعد توبه و پاک سازی درون است. تعظیم، تکریم، گرامی داشت و یادکرد انسانهای شایسته، فرهیخته، فرهنگ ساز، نقش آفرین، مصلح، متحول کنندگان تاریخ و… و نیز، زنده نگه داشتن نام و یاد آنان پس از مرگ، لازمه محبّت، عشق و ارادت انسانها به نیکیها و کمالات است و ریشه در فطرت و سرشت آدمی دارد.

شخصیتهای صالح – با توجّه به پایگاهی که در عقاید، احساسات و عواطف ملّت دارند – نام و یادشان همواره زنده می ماند و علاقه مندان به آنان، برای زنده نگه داشتن یادشان پایداری می کنند و ثابت قدم می مانند. بر این اساس، ذکر مناقب و فضایل آل طه و یس علیهم السلام احساس شادمانی و سرور در موالید و تألّم و اندوه در مصایب آنان، موجب تقرّب به خداست؛ زیرا ارتباط با این انسانهای کامل، مایه بهره وری از معارف قرآن و استفاده از سنّت معصومان علیهم السلام می گردد و سبب تحکیم پیوند با خلیفه خدا می شود… یکی از راههای بزرگداشت مفاخر و صاحبان کمال، زیارت آنان است.(1)

موقعی که عده ای از غرض ورزان و جاهلان این شبهه را ایجاد کرده بودند که زیارت مشاهد مشرّفه و مراقد بزرگان دین، خرافات است، علاّمه طباطبایی در جواب نوشت: «مطلوبیت زیارت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اهل بیت علیهم السلام به ثبوت رسیده و مورد هر گونه تحریض و ترغیب شده است و روشن است که حضور به هم رسانیدن در برابر اولیای دین، چه اثر روحی عمیق در دل آرزومندان می گذارد و چگونه جمال بی مثال حق و حقیقت را با جذّاب ترین جلوه خود در یک مظهر کامل نشان می دهد و چگونه وحدت نظر و همدستی و هم داستانی در میان طبقات مردم را از زن و مرد و سیاه و سفید و… به وجود می آورد و چگونه همه شان در یک صف قرار گرفته و در برابر حق و حقیقت کرنش می کنند…. اگر [شیعیان ] در تعظیم و احترام آنان (خاندان وحی) می کوشند، در تعظیم شعایر و آثار خدایی می کوشند و اگر قبر یا ضریح و یا آستان آنان را می بوسند، لازمه محبت و ارادت را به جا می آورند و چگونه ممکن است محبّت خاندان نبوّت، یکی از فرایض دینی قرار بگیرد و در قرآن کریم به آن تصریح شود، ولی آثار آن ممنوع گردد»؟(2)

سیره عملی بزرگان دین بر زیارت بوده است؛ چنان که روایت شده، رسول خدا صلی الله علیه و آله قبر مادرش را زیارت کرده، گریسته و اشخاص همراه خود را گریانده و آنان را به زیارت قبور سفارش کرده است:

«زارَ النَبیُّ قَبْرَ اُمِّهِ فَبَکی و اَبْکی مِنْ حَوْلِهِ… إستأذَنْتُ رَبّی فی اَنْ اَزُورَ قَبْرَها، فَاَذِنَ لی، فَزُوروا القُبور فَاِنَّها تُذَکِّرُکُم المَوْتَ؛(3) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قبر مادر خود را زیارت نمود و در کنار قبر او گریست و کسانی را که در اطرافش جمع شده بودند، گریاند. [آن گاه فرمود:] از خدایم اجازه گرفته ام که قبر مادرم را زیارت کنم. شما نیز قبرها را زیارت کنید؛ چون که زیارت آنان، مرگ را به یاد می آورد».

پیامبر صلی الله علیه و آله نه تنها خود به زیارت اهل قبور می رفت و برای آنان طلب آمرزش می نمود؛ سفارشها و دستورات خاصی را نیز برای رفتن به قبرستان و خواندن دعا و… دارد.

از عایشه نقل شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله درباره کیفیت زیارت قبور فرمود: «فَاَمَرَنی رَبّی أتی البقیعَ فَاسْتغفِرَ لَهُمْ، قُلْتُ: کَیفَ اَقولَ یا رَسول الله؟! قالَ: قولی السَّلامُ عَلی اَهلِ الدّیارِ مِنَ المؤمنینَ وَ المُسْلِمینَ یَرْحَمُ اللهُ الْمَسْتَقْدِمینَ مِنّا وَ الْمُستَأخرینَ وَ إنّا اِنْ شاءَ اللهُ بِکُمْ لاحِقُونَ؛(4) پروردگارم دستور داد که به بقیع بیایم و بر خفتگان در آن طلب آمرزش کنم. [عایشه ] می گوید: پرسیدم: ای رسول خدا! چگونه بگویم؟ آن حضرت فرمود: بگو سلام بر اهل این دیار، از مؤمنان و مسلمانان. خداوند پیشینیان و پسینیان از ما را رحمت کند! ما به همین زودی به شما ملحق می شویم».

همچنین نقل شده که: هر گاه آخر شب فرا می رسید، پیامبر صلی الله علیه و آله به سوی بقیع می رفت و می گفت: «السّلام علیکم دار قوم مؤمنین و…».(5)

اهل سنّت خود در منابع روایی و تاریخی شان، موارد زیادی را از زیارت پیامبر صلی الله علیه و آله، اصحاب و علما ذکر کرده اند که به بعضی از موارد آن اشاره می شود:

1. ترمذی نقل می کند: «وقتی برادر عایشه (عبدالرحمان بن ابی بکر) در «الحبشی» درگذشت، جنازه او را به مکه برده، در آنجا به خاک سپردند. وقتی خواهر وی، عایشه از مدینه به مکّهآمد، به زیارت قبر برادر شتافت و در کنار خاکش دو شعر در سوگ او سرود و سخنانی گفت.(6)

2. در روایات چندی آمده است که دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آلههر جمعه به زیارت قبر عموی خود، حمزه می رفت و در آنجا نماز می گزاردو گریه می کرد؛ «کانت فاطمه – رضی الله عنها – تَزُورُ قبرَ عَمَّها حَمْزَهَ کُلَّ جُمْعَهٍ فَتُصَلّی وَ تَبْکی عِنْدَهُ».(7)

3. ابن جبیر در «رحله» خودش، قبرهای اسماعیل و مادرش هاجر را وصف کرده و گفته: «در زیر ناودان در صحن حجر، نزدیک دیوار کعبه مکرمه، قبر اسماعیل علیه السلام هست. علامتش مرمر مستطیل سبز رنگی است. یکی به شکل محراب… در جنب قبر اسماعیل، قبر مادرش هاجر است – رضی الله عنها – و علامت این قبر مرمری سبز رنگ است که مساحت آن به اندازه یک وجب و نیم است. مردم از روی تبرّک، در این محل از حجر، نماز می گذارند و این امر بر آنها ثابت شده؛ چرا که هر دو محل از عتیق هستند و دو پیکر مقدس گرامی را در بر گرفته اند که خدایشان، نور بر ایشان بارد! و به برکت آن دو، هر کس در آنجا نماز بخواند، بهره می گیرد و میان این دو قبر مقدس، هفت وجب فاصله است…».(8)

4. وهب زحیلی [درباره اصحاب کهف ] می گوید: «مسلمانان (مؤمنان و موحّدان) و پادشاه آنان تصمیم گرفتند که بر درب غار اصحاب کهف، مسجدیساخته تا آنکه مسلمانان در آن نماز خوانند و به آن مکان تبرّک جویند».(9) وی در این کلام، صریحاً تبرّک جستن به مکان و محلّ اصحاب کهف را مورد تأیید قرار داده است.(10)

5. حضرت علی علیه السلام مجاورت قبرستان بقیع را انتخاب کرده، می فرمود: «اینان را همسایگان راستی یافتم، بدی نمی کنند و به یاد آخرت می اندازند».(11) در روایت دیگری آمده است: «حضرت علی علیه السلام هر گاه نزد قبری می رفتند، می فرمودند: السلام علی اهل الدیار من المؤمنین و المسلمین».(12) این حدیث به خوبی بر زیارت قبور و سلام به صاحبان آنها دلالت دارد.(13)

6. غزالی از علمای اهل سنت، در کتاب «احیاء علوم الدین» می نویسد: «یکی از آداب حج آن است که به مدینه و زیارت قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برود و این زیارت نامه را بخواند: السلام علیک یا رسول الله…». سپس می گوید: «و مستحب است هر روز به قبرستان بقیع رفته و قبر عثمان و قبر حسن بن علی و علی بن حسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد – رضی الله عنهم – را زیارت نماید.(14)

7. عبدالله بن عمر از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده است که فرمود: «من جائنی زائراً لا تحمله الّا زیارتی کانَ حقّاً عَلَیَّ اَنْ اَکُونَ لَهُ شَفیعاً یَومَ الْقِیامَهِ(15)؛ هر کس به زیارت من بیاید و انگیزه ای جز زیارتم نداشته باشد، بر من لازم است که شفیع او در روز قیامت باشم».

علّامه امینی این حدیث را از شانزده تن از محدّثان و حفّاظ اهل سنت نقل کرده است. همچنین می نویسد که چهل و یک تن از بزرگان آنان از عبدالله بن عمر نقل کرده اند که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود: «مَن زارَ قبری وجبت له شفاعتی؛(16) هر کس قبر مرا زیارت کند، شفاعت من بر او واجب می شود». آن عالم امین افزون بر این دو روایت، بیست روایت دیگر نیز از منابع اهل سنت نقل کرده است(17).

8. ابن هبیره می گوید: «پیشوایان چهارگانه اهل سنت، بر استحباب زیارت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله اتفاق کرده اند(18).

9. فقیهان اهل سنت نیز به استحباب زیارت شهیدان احد و به ویژه سید شهیدان، حضرت حمزه – که امروزه نیز بیرون شهر مدینه واقع شده است – فتوا داده اند؛ «و یسنّ له أن یأتی متطهراً قبور الشهداء باُحد و یبدأ بسیدالشهداء حمزه (رضی الله عنه)».(19)

10. اینک نیز اهل سنت در بسیاری از بلاد و کشورها – علاوه بر زیارت مرقد پیامبر صلی الله علیه و آله – به زیارت بزرگان دین، عارفان، فقهای برجسته، سر سلسله متصوفه، سادات و… می روند و ضمن قرائت فاتحه و ادای نذر، درخواستهای خود را نزد آنان مطرح می کنند. به عنوان نمونه، دکتر محمد تیجانی سماوی می نویسد:

«[قبل از اظهار تشیع ] بعد از صرف صبحانه (در عراق) به طرف آستان «شیخ عبدالقادر گیلانی» رفتیم و بارگاهی را که سالها آرزوی دیدار آن را داشتم، مشاهده نمودم. آن چنان سراسیمه بودم که گویا مشتاق دیدن اویم. با سایر زائران که در این آستان، مانند تجمع مردم در کنار خانه خدا، گرد آمده بودند، آمیختم. در همان جا نماز گزاردم و به دعا پرداختم و آب نوشیدم، گویا آب زمزم می نوشم».(20)

پس نه تنها هیچ کس نمی تواند منکر ارزش، اهمیت و برتری «زیارت» بزرگان دین باشد، بلکه جایز نیست زیارت اهل قبور و صالحان را منع کند و آن را نادرست بشمارد. در بحث زیارت قبور همچنان که عقل بر صحّت و حُسن آن دلالت می کند، روایات زیادی نیز بر استحباب آن دلالت دارد. و در گذشته، پیش از اسلام نیز مواردی وجود داشته است.

علاّمه طباطبایی ذیل آیه شریفه «قال الّذین غَلَبُوا عَلی أَمْرِهِمْ لنتّخذنّ علیهم مسجداً»(21) که درباره اصحاب کهف است، این حدیث را نقل کرده است: «قال الملک ینبغی ان نبنی هاهنا مسجداً نزورُه فانَّ هؤلاءِ قومٌ مؤمِنونَ؛ پادشاه گفت: سزاوار است اینجا مسجدی بسازیم و آن را زیارت کنیم چرا که ایشان قوم با ایمان هستند».

از این آیه شریفه و روایت، استفاده می شود که محل دفن افراد مؤمن و موّحد را می توان زیارت نمود و بلکه نزد قبر آنان مسجد بنا کرد و ذکر خدای متعال را در آنجا به جا آورد. و افرادی که پیشنهاد ساختن مسجد بر قبر اصحاب کهف را داده بودند، همه آنان موحّد بوده اند؛ همان گونه که علاّمه طباطبایی بیان کرده است(22).

در تاریخ حتّی از زیارت دانشمندان و عالمان و طلب فیض و عنایت از آنان سخن به میان آمده است؛ چنان که محدّث قمی رحمه الله درباره «ارسطو» نقل می کند: «فاضل اشکوری» فرموده است: «وقتی ارسطو در بلده اسطاغیرا از دنیا رحلت کرد، اهل آنجا استخوانهای او را پس از آنکه پوسیده شده بود، جمع کرده و در ظرفی از مس گذاشتند. پس آن را در جایی دفن کردند و آن مکان را مجمع خود قرار دادند و برای مشورت در کارها و امور مهم، آنجا جمع می شدند و هر گاه مشکل علمی و فلسفی بر ایشان پیش می آمد، عازم مدفن او می شدند و بر سر قبر او نشسته، مشغول به مناظره و مباحثه می شدند و اعتقاد داشتند که آمدن بر سر قبر ارسطو، بر عقل و ذکای ایشان می افزاید و اذهانشان را پاکیزه و تلطیف می کند.

در صورتی که حکمای یونان، به استخوانهای پوسیده ارسطو، این گونه اعتقاد داشته باشند، جای تعجّب نیست از حکیمی الهی و فیلسوفی امامی که هر گاه مسأله ای علمی برایش مشکل شود، از چند فرسخی قم حرکت کند، به قصد تشرف به آستان ملک پاسبان حضرت فاطمه معصومه علیها السلام – که مهبط فیوضات ربّانیه و تجلیّات سبحانیه است – برای آنکه افاضه شود بر او علوم و کشف شود بر او مسایل عمیق و مشکل علمی و فلسفی».(23)

فخر رازی در «المطالب العالیه» دو بار داستان حضور شاگردان ارسطو رابر قبر استاد خود نقل کرده، می گوید: «به وسیله این زیارت، مشکلات علمی برآنان حل می گردید».(24)

بنابراین، از نظر عقلی و شرعی و عرفی زیارت پیامبران و امامان علیهم السلام صالحان و عارفان ثابت شده است و رفتن به قبور این بزرگان و دعا کردن برای آنان و طلب فیض و شفاعت از آنها نه تنها هیچ اشکالی ندارد، بلکه پاداش و ثواب هم دارد. این مطلب در مورد زیارت پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام ثابت و روشن است و در عظمت و کرامات و عنایات آنان بعد از رحلت، جای هیچ گونه شبهه و اشکالی نیست. زیارت معصومان علیهم السلام پاداش و ثوابهای فراوانی دارد؛ زیرا آنان حجتهای آشکار پروردگار، ابواب درگاه رحمت او، واسطه های فیض و عنایت، شفیعان برگزیده خداوند و خلفای او در زمین و جانشینان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می باشند.

در مرحله بعدی عالمان وارسته، عارفان کامل و ذرّیه و فرزندان معصومین علیهم السلام قرار دارند. روشن است که فرزندان امامان معصوم علیهم السلام، در علم و شرف و برتری، بعد از معصومین علیهم السلام قرار دارند و چون غالباً دارای زهد، شرافت، تقوا، علم و ایمان سرشاری هستند و نسل و ذرّیه پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت فاطمه علیها السلام می باشند، زیارتشان، پسندیده و دارای ثواب و پاداش است. اینان یادگاران و از اعضای تن پیامبر صلی الله علیه و آله و ذرّیه پاک و مخصوص آن حضرت هستند و یادکرد و بزرگداشت آنان به منزله بزرگداشت و یادکرد خود حضرت رسول صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام به شمار می رود و ارزش والایی دارد.

فقیهان و عالمان شیعه می گویند:
«با ادله اربعه (کتاب، سنت، عقل و اجماع) می توان رجحان و فضیلت داشتن زیارت قبور صالحان، ابرار، متقیان و نیکان را نیز اثبات کرد تا چه رسد به زیارت انبیا، اوصیای معصوم علیهم السلام و علما…».
(25)

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خود نیز می فرمود:

«مَنْ زارَنی أوْ زارَ اَحَداً مِنْ ذُرّیتی ، زُرْتُه یَوْمَ القِیامَهِ فَاَنْقَذْتُهُ مِنْ أهْوالِها؛(26) کسی که من یا یکی از فرزندانم را زیارت کند، روز قیامت به زیارت و دیدار او خواهم رفت و از هراسها و وحشتهای آن نجاتش خواهم داد». در اینجا پیامبر صلی الله علیه و آله زیارت ذریه اش را خواستار شده و نتیجه آن را دیدار خودش در قیامت و رهایی از سختیهای قیامت دانسته است.

امام زاده ها و سادات، یادگاران و نشانه هایی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و فرزندان و اهل بیت علیهم السلام او می باشند و از نظر عقلی، همان طور که می توان به خود آن حضرت و امامان معصوم علیهم السلام تبرّک و توسّل جست، می توان به ذریه و پاره های تن آنان نیز تبرّک جست و به زیارتشان رفت.

در تاریخ آمده است که: یکی از نعمتهای پیامبر که خداوند به بنی اسرائیل عطا کرد، «صندوق عهد» یا «تابوت عهد» بود. در این صندوق، وسایل شخصی و یادگارهای حضرت موسی علیه السلام (چون عصا، لباس و…) را نگه می داشتندو آن را عزیز می شمردند و به آن تبرّک می جستند. «بنی اسرائیل چون با دشمنانبه جنگ می پرداختند، آن صندوق را همراه خود به میدان نبرد می بردند و پیشاپیش صفوف خود قرار می دادند و دیدن آن صندوق، آرامش قلب و ثبات قدمشانرا می افزود».(27)

به همین جهت، به آن صندوق، تابوت سکینه (آرامش بخش) می گفتند. چگونه است که بنی اسرائیل به وسایل شخصی و یادگارهای مادّی حضرت موسی علیه السلام، تبرک می جستند و آرامش می یافتند، اما ما نتوانیم یادگاران و پاره های تن پیامبر صلی الله علیه و آله را زیارت کنیم و به آنها تبرّک بجوییم؟

ضریح و مرقد امامان، امام زادگان و سادات، ضریح سکینه و آرامش بخش ماست که بدنهای مقدّس اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و ذریه پاک آن حضرت را در برگرفته است. و ما با زیارت و بوسیدن آنها، احساس آرامش می کنیم و به یادگاران پیامبر صلی الله علیه و آله تبرک می جوییم، در حالی که می دانیم آنان بعد از مرگ زنده اند و روحشان شاهد و ناظر اعمال ماست و می توانند در محضر الهی، ما را شفاعت بکنند و واسطه فیض و عنایات الهی باشند.

پس ما باید به فرزندان پیغمبر صلی الله علیه و آله عشق بورزیم و حتّی غیر معصومین آنها را نیز به خاطر پیامبر صلی الله علیه و آله دوست داشته باشیم.

پی نوشت ها:

1) ر.ک: «شرح زیارت جامعه کبیره» ج 1، ص 21.
2) مجموعه مقالات و پرسشها» ج 1، صص 232 – 231؛ «زائران دیار نور» ص 139.
3) سنن ابی داود» ج 2، ص 195؛ «صحیح مسلم» ج 3، ص 65؛ «کشف الارتیاب» ص 480.
4) صحیح مسلم» ج 3، ص 64؛ «سنن نسائی» ج 3، ص 76.
5) صحیح مسلم ج 3، ص 63.
6) صحیح ترمذی» ج 4، ص 275؛ «آئین وهابیت» ص 112.
7) مستدرک حاکم» ج 1، ص 377؛ «سنن بیهقی» ج 4، ص 788؛ «سنن ابوداود» ج 2، ص 196.
8) رحله» ابن جبیر، ص 63 (طبع دار مصر للطباعه)؛ «معالم المدرستین» ج 1، ص 46 (ترجمه تجلیل).
9) التفسیر المنیر» ج 15، ص 226.
10) فلسفه زیارت» ص 44.
11) کنزالعمال» ج 15، ص 76، ح 42997.
12) همان، ص 759، ح 42989.
13) فلسفه زیارت» ص 45.
14) احیاء علوم الدین» ج 1، صص 84 – 82؛ «فلسفه زیارت» ص 41.
15) الغدیر» ج 5، ص 97؛ «وفاء الوفاء» ج 4، ص 134.
16) الغدیرج 5، ص 93؛ «الفقه علی المذاهب الاربعه» ج 1، ص 59.
17) ادب فنای مقربان» (شرح زیارت جامعه کبیره) ج 1، ص 25.
18) الغدیر» ج 5، ص 110.
19) همان، ص 160.
20) راه یافته» (ترجمه ثم اهتدیت)، ص 46 و 47.
21) سوره کهف: 18، آیه 21.
22) ر.ک: «تفسیرالمیزان» ج 3، ص 285 و 300؛ «فلسفه زیارت» ص 42.
23) فوائدالرضویه» ص 380؛ «سیمای فرزانگان» ص 198.
24) المطالب العالیه» ج 7، ص 131.
25) ر.ک: «مهذب الاحکام» ج 15، ص 33.
26) وسائل الشیعه» کتاب الحج (ابواب المزار)، ج 14، ص 332، ح 23.
27) قصص القرآن» صدرالدین بلاغی، ص 165.